برگردان : کسرا آرام
کوان های ذن (داستان هایی متناقض نماکه در ظاهر بی معنی بوده ولی در واقع درست هستند .از این داستان ها در آیین ذن برای آموزش استفاده می شود. )
ماه دزدیدنی نیست !
ریوکان ،استاد ذن ،در ساده ترین شکل ممکن بر فراز یک کوه در کلبه ای محقر زندگی میکرد . شبی ،دزدی به قصد دستبرد زدن وارد کلبه ی او شد ولی دید که چیزی برای دزدیدن در انجا وجود ندارد.
اما دزد در راه برگشت با ریوکان روبرو شد . ریوکان در حالیکه دزد را گرفته بود به او گفت : "تو راه درازی را برای دیدن من آمده ای و من ناراحت خواهم شد اگر دست خالی برگردی . از تو می خواهم که لباس های من را به عنوان هدیه قبول کنی ."
دزد نیز در حالیکه گیج شده بود خواسته ی او را پذیرفت و لباس های ریوکان را قبول کرد و به سرعت آنجا را ترک کرد .
با رفتن دزد ،ریوکان عریان بر زمین نشسته و به ماه خیره شد . با خودش فکر کرد و رو به ماه کرده و گفت : " بیچاره ! ای کاش می توانستم این ماه زیبا را به او هدیه بدهم . "
فوق العاده بود...این یکی از ارزوهای همیشگی چند سال اخیرمنه...که کاش میتونستم بخشی از نگاهم رو به بقیه ببخشم،بخشی از احساس و بخشی از آرامشم رو...اگه همه اینطور داشته هاشون رو به هم ببخشن،خلاء ها مون کمکم پر میشه.